ساعت حدودا 4:30 صبح بود...
پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۰۰ ق.ظ
گفته اند که:
همین هف،هش،ده روز پیش ی همچین چیزی واسم پیش اومد،بدون هیچ حرفی بدون هیچ کلامی حتی بدون هیچ دست تکون دادنی... فقط با چشم به اندازه ی بشمور تا پنج بعد هم چادر رو کشیدم رو سرم و دور شدم! به پشت سرم هم نگا نکردم!
خب باید بگم که این تنها خداحافظیه که تو خاطرمه و همیشه هم میمونه!
۹۴/۰۵/۲۹